کفه
[کَ / کِ / کُفْ فَ](1) (ع اِ) پلهء ترازو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (دهار). آنچه از ترازو که در آن چیز وزن کردنی گذارند و وزن کنند. (از اقرب الموارد). ج، کفف و کفاف. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به کفه و کپه شود.
(1) - در اقرب الموارد به ضم اول، و در تاج العروس آمده به کسر مشهور است و گاهی مفتوح شود، و در معجم متن اللغه به هر سه حرکت آمده است. مرحوم دهخدا در یادداشتی کفه بمعنی پلهء ترازو را معرب کپه نوشته اند.
(1) - در اقرب الموارد به ضم اول، و در تاج العروس آمده به کسر مشهور است و گاهی مفتوح شود، و در معجم متن اللغه به هر سه حرکت آمده است. مرحوم دهخدا در یادداشتی کفه بمعنی پلهء ترازو را معرب کپه نوشته اند.