کشته
[کَ تَ / تِ] (ص) کاج. لوچ. احول. (برهان) (ناظم الاطباء). اما صحیح کلمه گَشتَه است به معنی چپ و آنکه دو چشمش بیک راستای نباشد. (از یادداشت مؤلف). || (اِ) مخلوط معطری است. (ناظم الاطباء). نَد. (از برهان ذیل کلمه ند). بوی خوش باشد مرکب از عود و مشک و عنبر. (بحر الجواهر). کِشتَه. (ناظم الاطباء). چیزی است مرکب از عود و لوبان و صندل و لادن و مشک و نبات و گلاب و قرص بسته نگاه دارند در سوختن بوی خوش دهد. (غیاث اللغات). مرکبی است از عود و عنبر و مشک. (از اختیارات بدیعی). به کابلی بوی خوش گویند. (تحفه).