آمیغ
(اِمص) آمیزش. خلطه. مخالطت. امتزاج. مزج. خلط. || بضاع. مباضعه. مباشرت. مجامعت. وقاع :
چو آمیغ برنا شد آراسته
دو خفته سه باشند برخاسته.عنصری.
بسی گرد آمیغ خوبان مگرد
که تن را کند سست و رخساره زرد.
اسدی.
چو برداشت دلدار از آمیغ جفت
بباغ بهارش گل نوشکفت.اسدی.
چو آمیغ برنا شد آراسته
دو خفته سه باشند برخاسته.عنصری.
بسی گرد آمیغ خوبان مگرد
که تن را کند سست و رخساره زرد.
اسدی.
چو برداشت دلدار از آمیغ جفت
بباغ بهارش گل نوشکفت.اسدی.
درگاه پرداخت ایران کیش برای ووکامرس
با ایرانکیش، پرداخت آنلاین مشتریان فروشگاه ووکامرس شما سریع، ایمن و با پشتیبانی شبکه شتاب انجام میشود.
مشاهده جزئیات محصول