کرامه
[کَ مَ] (ع اِ) سرپوش خم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پوشش سر خم و یقال حمل الیه الکرامه و هو مثل النُزُل. قال الجوهری «و سألت عنه فی البادیه» فلم یعرف. (از اقرب الموارد). || (اِمص) بزرگی و ارجمندی، اسم است اکرام را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یقال: له علی کرامه؛ ای عزازه (منتهی الارب) (اقرب الموارد)؛ مر او راست بر من اعزاز و اکرامی. (ناظم الاطباء). یقال: افعل کذا و کرامه لک؛ یعنی کردم این کار را جهت اکرام تو کُرماً و کُرمه و کُرمه عین و کُرُماناً کذلک و لا اظهر له فع. (منتهی الارب). و کرامه منصوب است چون مفعول مطلق است و عاملش محذوف است وجوباً. (از اقرب الموارد). || در تعریفات آمده است که کرامه ظهور امری خارق عادت است ازقبل شخصی غیر مقارن برای دعوی نبوت، پس آنچه مقرون به ایمان و عمل صالح نباشد استدراج است و آنچه به دعوی نبوت باشد معجزه است. (از اقرب الموارد).