کر
[کَرر] (ع مص) حمله کردن بر کسی و میل نمودن بدو. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). میل نمودن و حمله کردن. یقال: انهزم عنه ثم کر علیه. کُرور. تَکرار. (اقرب الموارد). || برگردیدن سوار از میدان جنگ جهت جولان و دوباره بازگشتن برای نبرد. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). منه یقال: الجواد یصلح للکر و الفر. (اقرب الموارد). || بازگردیدن. || بازگردانیدن، لازم و متعدی است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).(1) کُرور. (اقرب الموارد). || بازگشتن روز و شب یکی پس از دیگری. (از اقرب الموارد). و رجوع به کَرّ در مادّهء بعد شود. || مهربانی کردن. (منتهی الارب). و رجوع به کُرور، کَریر و تَکرار شود.
(1) - در اقرب الموارد دو معنی اخیر بصورت یک معنی آمده است.
(1) - در اقرب الموارد دو معنی اخیر بصورت یک معنی آمده است.