کبد
[کَ بِ] (اِخ) کوهی است سرخ مر بنی کلاب را. || سر کوهی است مر غنی را. (منتهی الارب).
- کبدالحصاه؛ شاعری است. (منتهی الارب).
- کبدالوهاد؛ موضعی است به سماوه. (منتهی الارب).
- کبدالحصاه؛ شاعری است. (منتهی الارب).
- کبدالوهاد؛ موضعی است به سماوه. (منتهی الارب).