آمیختگی
[تَ / تِ] (حامص) امتزاج. اختلاط. شوب. || الفت. معاشرت. خلطه و آمیزش : چون... آمیختگی آمد... بازار مضرِّبان و مفسدان کاسد گردد. (تاریخ بیهقی).
-آمیختگی دادن؛ تألیف.
- آمیختگی کار؛ ارتباک.
-آمیختگی گرفتن با چیزی؛ الفت.
-آمیختگی و آشفتگی کار؛ بوخ.
- آمیختگیها؛ شوائب.
-آمیختگی دادن؛ تألیف.
- آمیختگی کار؛ ارتباک.
-آمیختگی گرفتن با چیزی؛ الفت.
-آمیختگی و آشفتگی کار؛ بوخ.
- آمیختگیها؛ شوائب.