کاو
(اِمص) کاویدن. (ناظم الاطباء) (برهان). رجوع به کاویدن شود. || (ص) دلیر و شجاع. || خوش قد و قامت. (ناظم الاطباء) (برهان). || (نف) کاونده. (برهان). تفتیش کننده و همیشه مرکب با اسم استعمال میشود. (ناظم الاطباء). در مرکبات بصورت مزید مؤخر استعمال میشود.
- روانکاو؛ کسی که از روی اصول علم روانشناسی درون اشخاص را مطالعه کند. رجوع به روانکاو شود.
- کنجکاو؛ بسیار جستجو کننده. کسی که بدقت در امری بررسی کند. ریزبین. دقیق. رجوع به کلمهء کنجکاو شود.
- روانکاو؛ کسی که از روی اصول علم روانشناسی درون اشخاص را مطالعه کند. رجوع به روانکاو شود.
- کنجکاو؛ بسیار جستجو کننده. کسی که بدقت در امری بررسی کند. ریزبین. دقیق. رجوع به کلمهء کنجکاو شود.