ارتکاب
[اِ تِ] (ع مص) کردن (گناه، معصیت). ورزیدن گناه و آنچه بدان ماند. گناه و آنچ بدان ماند کردن. (تاج المصادر بیهقی). گناه و آنچه بدان ماند بکردن. (زوزنی): ارتکاب ذنوب؛ اتیان ذنوب. دستگیری حین ارتکاب(1). || پیوسته بودن در گناه و غیره. || شروع بکاری کردن. (وطواط): و هرکه علم بداند و بدان کار نکند بمنزلت کسی باشد که مخافت راهی را می شناسد اما ارتکاب کند. (کلیله و دمنه). و خری بزرگ که بفرمان ما ارتکاب کرد شناخته. (کلیله و دمنه). || شروع بکار نامشروع کردن. (غیاث اللغات). || سوار شدن بر چیزی. (غیاث). برنشستن. (منتهی الارب).
(1) - a la flagrant delit.
(1) - a la flagrant delit.