آمویه
[یَ] (اِخ) رود جیحون. آمو. آموی. آمل. رود. آب. النهر. وَرز. آمودریا. آمون. || نام شهری بکنار جیحون :و خود روز دیگر بیرون رفت و از جیحون بگذشت و سپاه از هر جای به آمویه گرد کردند. (تاریخ بخارای نرشخی).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول
