ارتجاع
[اِ تِ] (ع مص) اشتر بفروختن و به بهای آن دیگری خریدن سود را. فروختن ناقه و ببهای آن دیگری خریدن. (منتهی الارب). || عطا که داده باشی بازستدن. (زوزنی). بخشیده را بازگرفتن. || بازگردانیدن. (زوزنی) (غیاث). واگردانیدن. || بازگشتن. بازگشت. || (اِ) عکس العمل(1) .
-قابل ارتجاع؛ لمس. خم پذیر.
-قابلیت ارتجاع؛(2) خم پذیری.
(1) - Reaction.
(2) - elasticite.
-قابل ارتجاع؛ لمس. خم پذیر.
-قابلیت ارتجاع؛(2) خم پذیری.
(1) - Reaction.
(2) - elasticite.