آموزش
[زِ] (اِمص) اسم مصدر از آموختن. عمل آموختن. تعلیم : هر کس که آموزش روزگار او را نرم و دانا نکند هیچ دانا را در آموزش او رنج نباید بردن که رنج او ضایع بود. (منسوب به انوشیروان، از قابوسنامه).
بباید خرد شاه را ناگزیر
هم آموزش مرد برنا و پیر.فردوسی.
پدر باید اکنون که بیند ز من
هنرهای آموزش پیلتن.فردوسی.
جود و احسان تو بی آمیزش آموزش است
هیچ دانا بچهء بط را نیاموزد شنا.سنائی.
بباید خرد شاه را ناگزیر
هم آموزش مرد برنا و پیر.فردوسی.
پدر باید اکنون که بیند ز من
هنرهای آموزش پیلتن.فردوسی.
جود و احسان تو بی آمیزش آموزش است
هیچ دانا بچهء بط را نیاموزد شنا.سنائی.