اربعین
[اَ بَ] (ع عدد، ص، اِ) (در حالت نصبی و جرّی) چهل. اربعون. || چلّه. چله، مدت چهل روز که صوفیان بگوشه نشسته ریاضت و عبادت کنند. (غیاث) :
که ای صوفی شراب آنگه شود صاف
که در شیشه بماند اربعینی.
حافظ.
|| چهل روز از عاشورا رفته. بیستم صفر. || ذواربعه و اربعین؛ اسقولوفندر(1). هزارپا.
(1) - Scolopendre.
که ای صوفی شراب آنگه شود صاف
که در شیشه بماند اربعینی.
حافظ.
|| چهل روز از عاشورا رفته. بیستم صفر. || ذواربعه و اربعین؛ اسقولوفندر(1). هزارپا.
(1) - Scolopendre.