قیل
(ع مص) گفتار. (ترجمان علامهء جرجانی ترتیب عادل). قول. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قول شود. قال و قیل دو مصدرند و گویند دو اسمند از قول و بحسب عوامل اعراب داده می شوند، چنانکه گفته میشود: کثر قالُ الناس و قیلهم و گویند آن دو در اصل دو فعل ماضی هستند که اسم قرار داده شده و مانند اسم به کار میروند و فتح آخر آنها باقی مانده تا دلالت بر اصل آنها داشته باشد و بر این قول دلالت کند آنچه در این حدیث است: نهی عن قیلَ و قالَ بفتح لام در هر دو. (از اقرب الموارد). در تداول فارسی زبانان گفتار. گفتگو. || (اِ) جواب قال گوینده. (منتهی الارب). جواب. (از اقرب الموارد). || قله یا چوب که بر قله زنند. ج، قیلان. (منتهی الارب). رجوع به قله شود.