آموختنی
[تَ] (ص لیاقت) درخور آموختن. قابل آموختن :
عشق آمدنی بود نه آموختنی.
ای سوختهء سوختهء سوختنی...
|| آموختن :
حق را تو کجا و رحمت آموختنی.
(منسوب به خیام).
عشق آمدنی بود نه آموختنی.
ای سوختهء سوختهء سوختنی...
|| آموختن :
حق را تو کجا و رحمت آموختنی.
(منسوب به خیام).