قمقمه
[قَ قَ مَ] (ع مص) گردآوردن و قبض کردن یا چیره گرداندن بر کسی کنه را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). قمقم الله عصبه، جمعه و قبضه و قیل سلط علیه القردان الصغار. (اقرب الموارد). || طلب کردن آنچه را بر مائده است. || (اِ) نوعی کشتی است، و آن را در کتاب مورد اطمینان نیافتم. (اقرب الموارد).