قلاب
[قَلْ لا] (ع ص) گرداننده از سره به ناسره. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات). || آنکه پول قلب سکه میکند. (ناظم الاطباء). آنکه بر زر قلب سکه زند. (آنندراج) :
خموش حافظ و این نکته های چون زر سرخ
نگاه دار که قلاب شهر صراف است.حافظ.
|| دغاباز. (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
ای مرد سلامت چه شناسد روش دهر
از مهر خلیفه چه نویسد زر قلاب؟خاقانی.
خلاص بود و کنون قلب شد ز سکه بگشت
مزوّر آمد و خائن چو سکهء قلاب.خاقانی.
خموش حافظ و این نکته های چون زر سرخ
نگاه دار که قلاب شهر صراف است.حافظ.
|| دغاباز. (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
ای مرد سلامت چه شناسد روش دهر
از مهر خلیفه چه نویسد زر قلاب؟خاقانی.
خلاص بود و کنون قلب شد ز سکه بگشت
مزوّر آمد و خائن چو سکهء قلاب.خاقانی.