قف
[قُف ف] (ع اِ) جای برجسته از زمین پست تر از کوه. (معجم البلدان). زمین بلند. (منتهی الارب). ما ارتفع من الارض. (اقرب الموارد). سنگهای به هم چسبیده مانند شتران پهلوی هم خوابیده که هیچ زمین همواری میان آنها نباشد، و این خود کوه است ولی ارتفاع ندارد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || چیزی است که به تبر ماند. (منتهی الارب). شی ء کالفأس. (اقرب الموارد). || (ص) کوتاه بالا. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || (اِ) پشت چیزی. (منتهی الارب). ظهر الشی ء. (اقرب الموارد). || حلقهء تبر. || مردم اوباش و مردم باهم آمیخته از هر جنس. || ابر سیاه شبیه کوه. ج، قِفاف، اَقفاف. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).