قعر
[قَ] (ع مص) به تک رسیدن: قعر البئر قعراً؛ به تک چاه رسید. || مغاک کردن. گود کردن. || آشامیدن هر آنچه در کاسه باشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب): قعر الاناء؛ آشامید آنچه در آن بود. (منتهی الارب). || از تک خوردن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب): قعر الثریده؛ از تک اشکنه خورد. (منتهی الارب). || بر زمین افکندن. || از بیخ بریدن: قعر الجره؛ قلعها من اصلها. || بچه ناتمام افکندن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب).
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.