قعر
[قَ] (ع مص) به تک رسیدن: قعر البئر قعراً؛ به تک چاه رسید. || مغاک کردن. گود کردن. || آشامیدن هر آنچه در کاسه باشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب): قعر الاناء؛ آشامید آنچه در آن بود. (منتهی الارب). || از تک خوردن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب): قعر الثریده؛ از تک اشکنه خورد. (منتهی الارب). || بر زمین افکندن. || از بیخ بریدن: قعر الجره؛ قلعها من اصلها. || بچه ناتمام افکندن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول
