قطع
[قِ] (ع اِ) پارهء بریده از درخت. || پیکان خرد پهناور که در تیر نشانند. ج، اَقْطُع، قِطاع. || تاریکی آخر شب، یا پاره ای از تاریکی آن، یا از اول شب تا سه یک حصهء آن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). و از این باب است قول خدای تعالی : فاسر باهلک بقطع من اللیل. (قرآن 11/81). || تیر هیچکاره. || گلیم خرد که بر پشت اندازند چون برنشینند بر وی و آن به منزلهء زیرپوش است مر اسب را و نهالین زین. ج، قُطوع، اَقْطُع. (اقرب الموارد) (منتهی الارب).