قشم
[قَ شَ] (ع اِ) غورهء سپید دراوچه(1) و جز آن که شیرین میشود. و به سکون شین نیز خوانده شده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). البسر الابیض الذی یؤکل قبل ادراکه و هو حینئذ حلو. (اقرب الموارد). || (مص) مردن. (منتهی الارب). گویند: قشم قشماً؛ بمرد، و این از کراع روایت شده است. (منتهی الارب).
(1) - نوعی از انگور.
(1) - نوعی از انگور.