قسیس
[قِسْ سی] (معرب، اِ) کشیش. مهتر ترسایان و دانشمند آنها. (منتهی الارب). رتبه ای است بعد از اسقف و قبل از شماس. قُسّ. (اقرب الموارد). رجوع به قُسّ شود. ج، قسیسون (اقرب الموارد) (منتهی الارب)، قساوسه. و در این جمع چون سین ها بسیار شدند یکی از آنها را به واو بدل کردند. (منتهی الارب) :
سکوبا و قسیس و رهبان روم
همه سوگواران آن مرز و بوم.فردوسی.
چو زنار قسیس شد سوخته
چلیپای مطران برافروخته.فردوسی.
کشیشان را کشش بینی و کوشش
به تعلیم چو من قسیس دانا.
خاقانی.
سکوبا و قسیس و رهبان روم
همه سوگواران آن مرز و بوم.فردوسی.
چو زنار قسیس شد سوخته
چلیپای مطران برافروخته.فردوسی.
کشیشان را کشش بینی و کوشش
به تعلیم چو من قسیس دانا.
خاقانی.