قرن
[قَ] (ع مص) چیزی را به چیزی بستن. || پیوستن چیزی را به چیزی. || دو ستور را در یک رسن با هم بستن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). دو ستور را در یک یوغ فراهم آوردن. || میان حج و عمره جمع کردن. (اقرب الموارد). || سم پای اسب بر جای دست افتاده در رفتن. (آنندراج).