قرقف
[قَ قَ] (ع اِ) می. (منتهی الارب). خمر. (اقرب الموارد). اسم است برای آن، یا صفت است که به جای اسم نشیند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). گویند: اعذب الاسماء الطلاء و الطفها السلاف و اخفّها المدام و اقبحها القرقف و افضلها الراح لاشتقاقها من الروح لملائمتها و امتزاجها بها. (منتهی الارب). || پرنده ای است کوچک. (اقرب الموارد). رجوع به مادهء بعد شود.