قرع
[قَ رَ] (ع اِ) هرچه که بسوی وی پیش کرده شود. (منتهی الارب): قرع النَّدَب؛ ای الخطر یستبق علیه. (اقرب الموارد). || آبله ریزهء سفید است که شتربچگان را برآید، و دوای آن نمک است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || کفک شتر. || سپر. || انبان کوچک. || انبان فراخ شکم که در آن طعام مینهند. || مراح قرع؛ خوابگاه شتران خالی از شتران. (منتهی الارب).
ایجاد فرم پرداخت کاربردی با پشتیبانی از چندین درگاه بانکی؛ مناسب برای کسبوکارهای خدماتی و فروش اینترنتی.
مشاهده جزئیات محصول
