قرع
[قَ] (ع مص) چیره شدن در قرعه زدن. || کوفتن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || زدن. زدن در: قرع باب؛ کوفتن در. || برجهیدن گشن بر ماده. || پشیمان گردیدن و بر هم سائیدن. گویند: قرع فلان سنه؛ پشیمان گردید و بر هم سائید دندان را از ندامت. || فال زدن به قرعه. (منتهی الارب).
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.