قرع
[قَ] (ع مص) چیره شدن در قرعه زدن. || کوفتن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || زدن. زدن در: قرع باب؛ کوفتن در. || برجهیدن گشن بر ماده. || پشیمان گردیدن و بر هم سائیدن. گویند: قرع فلان سنه؛ پشیمان گردید و بر هم سائید دندان را از ندامت. || فال زدن به قرعه. (منتهی الارب).
درگاه زرین پال پلاس برای ووکامرس
با زرینپال پلاس، پرداختهای فروشگاه خود را حرفهای و مطمئن کنید؛ درگاهی محبوب با امکانات ویژه و سرعت بالا.
مشاهده جزئیات محصول
