قرض
[قَ] (ع اِ) وام. (منتهی الارب) : من ذا الذی یقرض الله قرضاً حسناً فیضاعفه له و له اجر کریم. (قرآن 57/11).
- امثال: از نوکیسه قرض مکن.
قرض بغداد بد است ؛ مثلی است مشهور در ایران که قرض دادن بغدادیان که سوداگران آنجای اند بسیار بد میباشد حتی که از مدیون نویسانده میگیرند که اگر به وعده نرساند دو برابر بدهد :
راضی شده ام به قرض اگر هم باشد
میدانم اگرچه قرض بغداد بد است.
محمدقلی سلیم (از آنندراج).
قرض، حیض مردان است؛ مثلی است معروف. (آنندراج).
قرض، شوهر مردان است.
قرض که ده بیست شد نان و گوشت مخور. (آنندراج).
|| هرچه پیش فرستاده شود از نیکی و بدی. و این بر وجه تشبیه است، و به کسر نیز آمده. (اقرب الموارد) (منتهی الارب).
- امثال: از نوکیسه قرض مکن.
قرض بغداد بد است ؛ مثلی است مشهور در ایران که قرض دادن بغدادیان که سوداگران آنجای اند بسیار بد میباشد حتی که از مدیون نویسانده میگیرند که اگر به وعده نرساند دو برابر بدهد :
راضی شده ام به قرض اگر هم باشد
میدانم اگرچه قرض بغداد بد است.
محمدقلی سلیم (از آنندراج).
قرض، حیض مردان است؛ مثلی است معروف. (آنندراج).
قرض، شوهر مردان است.
قرض که ده بیست شد نان و گوشت مخور. (آنندراج).
|| هرچه پیش فرستاده شود از نیکی و بدی. و این بر وجه تشبیه است، و به کسر نیز آمده. (اقرب الموارد) (منتهی الارب).