قرارداد
[قَ] (ن مف مرکب، اِ مرکب)دارای پایداری. || منصوب و مقرر و برقرار. تعیین شده. قول. شرط. پیمان. || اقرار. || دستور. || قانون. || ختم عمل. || قرارنامه. (ناظم الاطباء).
- صلح قرارداد؛ صلحی که بواسطهء عهد و پیمان تعیین و قرار شده باشد. (ناظم الاطباء).
- صلح قرارداد؛ صلحی که بواسطهء عهد و پیمان تعیین و قرار شده باشد. (ناظم الاطباء).