قبیل

معنی قبیل
[قَ] (ع اِ) مام ناف. (منتهی الارب) (آنندراج). || (ق) روباروی. (منتهی الارب). ظاهر و آشکارا. گویند: رأیته قبی؛ یعنی روباروی و آشکارا دیدم او را. || (ص) پذرفتار. || کارگزار. (منتهی الارب) (آنندراج). || پاکار. || (اِ) رئیس قوم. || شوی زن. || جماعت مردم از سه گروه تا هرچه افزون گردد از گروه های پراکنده چون زوم و زنج و عرب یا گروه های به یک اصل و حسب یا گروه های یک پدری. ج، قُبُل. و از این است قول خدای: و حشرنا علیهم کل شی ء قب؛ ای قبی قبی. و گفته اند قب ای عیاناً. || آنچه پیش رویه فرود آرد ریسنده از ریسمان. پیش رویه به دوک پیچیدن ریسمان است. مقابل دبیر یعنی آنچه سپس رویه برآرد وقت رشتن. || پنبه. برخلاف دبیر یعنی کتان. || (اِمص) طاعت عربان. خلاف دبیر یعنی نافرمانی ایشان. || به مطلب رسیدگی در قمار. برخلاف دبیر یعنی نارسیدگی در قمار. || اول تافتگی رشته برخلاف دبیر یعنی آخر تافتگی آن. || به سوی نر انگشت بودن پیچیدگی سر کفش. و دبیر بسوی خنصر بودن آن. || (اِ) رشته ای که بسوی سینه پیش آرند وقت تافتن. و دبیر رشته ای که پس برند در تافتن. قبیل باطن فتل و دبیر ظاهر آن. (منتهی الارب). || قبیل اندرون پیچیده در دوک و دبیر بالای آن. || پائین گوش. و دبیر بالای آن است. گویند: مایعرف قبی من دبیر؛ یعنی نمیشناسند گوسپند مقابله از گوسپند مدابره یا نمیشناسند مقبل را از مدبر یا نمیشناسند نسب مادر را از نسب پدر خود. (منتهی الارب).
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.