قانع

معنی قانع
[نِ] (ع ص) خواهنده و خرسند. (مهذب الاسماء). خرسند به بهرهء خود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). راضی به قسمت. بسندکار : و هرگاه که متقی در کار این جهان گذرنده تأملی کند هرآینه مقابح آن را بنظر بصیرت بیند.... و با یاد آخرت الفت گیرد تا قانع و متواضع گردد. (کلیله و دمنه).
به بوئی از تو شدم قانع و همی دانم
که هیچ رنگ مرا از تو جز که بوی تو نه.
خاقانی.
گر به دل قانعی دو اسبه درآی
ور به جان خُشندی خر اندر کش.خاقانی.
با آنکه قانعم چو سلیمان ز مهر و ماه
نان ریزه ها چو مور به مکمن درآورم.
خاقانی.
زان گوهری که گردون از عشق اوست گردان
قانع شدی به نامی اما نشان ندیدی.عطار.
چون به یک قطره دلت قانع بود
جان خود را کل دریا چون کنی؟عطار.
کوزهء چشم حریصان پر نشد
تا صدف قانع نشد پر دُر نشد. مولوی.
حریص با جهانی گرسنه است و قانع به نانی سیر. (گلستان).
مپندار کین قول معقول نیست
چو قانع شدی سنگ و سیمت یکی است.
سعدی (بوستان).
به رنگ و بوی بهار ای فقیر قانع شو
چو باغبان نگذارد که سیب و گل چینی.
سعدی.
قانعی ژنده پوش ناگاهی
درمی یافت بر سر راهی
چون منم قانع و توئی با خواست
بی نیازی مرا و فقر تراست.مکتبی.
|| خواری نماینده در سؤال(1). (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). سائل: و اطعموا القانع و المعتر؛ اطعام کنید سؤال کننده و طواف کنندهء بدون سؤال را. عن النبی (ص): القانع الذی یقنع بما تعطیه و یسأل و المعتر الذی یتعوض و لایسأل. (ناظم الاطباء). || از جائی به جائی رونده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج، قانعون و قانعین.
(1) - کلمهء قانع از اضداد است و معنی نخستین یعنی خرسند به بهرهء خود مشهورتر است. (آنندراج).
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.