قارن
(1) [رَ] (اِخ) شکل پهلوی کلمه کارن(2)است و آن نام یکی از خاندانهای بزرگ عهد اشکانیان است که در زمان ساسانیان نیز دارای اهمیت بوده و افراد بزرگ این خاندان به همین اسم شهرت یافته اند. (ایران در زمان ساسانیان کریستنسن ص103) (حاشیهء برهان چ معین). رجوع به قارن پهلو شود. || نام پهلوانی ایرانی است. (ولف ص619). پهلوانی بوده است در زمان رستم زال. (برهان) :
سپهدار چون قارن کاوگان
سپهبد چو شیروی شیر ژیان.
(شاهنامه چ بروخیم ج1 ص96 س 7).
سپهدار چون قارن کاویان
به پیش سپاه اندرون کاردان.
(شاهنامه چ بروخیم ج1 ص103 س 11).
کجا نام او قارن رزم زن
سپهدار بیدار لشکرشکن.
(شاهنامه چ بروخیم ج1 ص103 س 7).
بهمن کجا شد و بکجا قارن
زآن پس که قهر کردند اعدا را.
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص16 س 7).
طمع جانت کند گر چه بدو کابین
گنج قارون بنهی با سپه قارن.
ناصرخسرو (دیوان ص 31 س 5).
(1) - قارن ... در اصل لغت فارسی بغین بوده، زیرا که قاف در فارسی نیامده. (آنندراج).
(2) - Karin.
سپهدار چون قارن کاوگان
سپهبد چو شیروی شیر ژیان.
(شاهنامه چ بروخیم ج1 ص96 س 7).
سپهدار چون قارن کاویان
به پیش سپاه اندرون کاردان.
(شاهنامه چ بروخیم ج1 ص103 س 11).
کجا نام او قارن رزم زن
سپهدار بیدار لشکرشکن.
(شاهنامه چ بروخیم ج1 ص103 س 7).
بهمن کجا شد و بکجا قارن
زآن پس که قهر کردند اعدا را.
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص16 س 7).
طمع جانت کند گر چه بدو کابین
گنج قارون بنهی با سپه قارن.
ناصرخسرو (دیوان ص 31 س 5).
(1) - قارن ... در اصل لغت فارسی بغین بوده، زیرا که قاف در فارسی نیامده. (آنندراج).
(2) - Karin.