فلات
[فَ] (ع اِ) بیابانی که خالی از آب و گیاه باشد. (غیاث از منتخب و شروح نصاب). فَلاه. دشت بی آب وگیاه. بیابان بی آب. صحرای وسیع و فراخ. ج، فلوات. (فرهنگ فارسی معین) :
بریدم بدان کشتی کوه لنگر
مکانی بعید و فلاتی سحیقا.منوچهری.
|| دشتی پهناور و مرتفع. در زبانهای اروپایی پلاتو(1) به معنی بلندی بسیار بزرگی بر روی کرهء زمین است. مترجمان کتب اروپایی در ترجمهء این کلمه لغت عربی «فلات» را فقط بعلت شباهت لفظی به کار برده اند، درصورتی که فلات به معنی بیابان قفر و بی آب وعلف است، و بجای پلاتو در زبان تازی «نجد» و «هضبه» و در فارسی «پشته» مستعمل است. به همین جهت بعضی از فضلا بر استعمال فلات به معنی پلاتو ایراد کرده اند، و برخی این تسامح را جایز شمرده اند. (فرهنگ فارسی معین).
(1) - Plateau.
بریدم بدان کشتی کوه لنگر
مکانی بعید و فلاتی سحیقا.منوچهری.
|| دشتی پهناور و مرتفع. در زبانهای اروپایی پلاتو(1) به معنی بلندی بسیار بزرگی بر روی کرهء زمین است. مترجمان کتب اروپایی در ترجمهء این کلمه لغت عربی «فلات» را فقط بعلت شباهت لفظی به کار برده اند، درصورتی که فلات به معنی بیابان قفر و بی آب وعلف است، و بجای پلاتو در زبان تازی «نجد» و «هضبه» و در فارسی «پشته» مستعمل است. به همین جهت بعضی از فضلا بر استعمال فلات به معنی پلاتو ایراد کرده اند، و برخی این تسامح را جایز شمرده اند. (فرهنگ فارسی معین).
(1) - Plateau.