فطر
[فُ] (ع اِ) نباتی است سفید بشکل نصف تخم مرغ که منکوس باشد و بی برگ و گل و ساقش بسیار کوتاه و جوف او مملو از صفایح، و مأکول، او را به فارسی قارچ [ خوانند ] و فطر و کماءه اسم جنس مأکول و غیرمأکول آنند... (از تحفهء حکیم مؤمن). نوعی از سماروغ است و این بدترین همهء انواع است و پوست این زهر قاتل باشد و اگر کمتر خورند بیهوش گرداند. (برهان). و بباید دانست که از خوردن فطر که به پارسی سماروغ گویند.... زفان آماس کند. (ذخیرهء خوارزمشاهی). نام گونه ای قارچ که آن را دنبلان گویند و خوراکی است. (فرهنگ فارسی معین). || نام عام قارچهای سمی کلاهک دار است. در اسماء العقار (ذیل نمرهء 192) کلمهء فطر مرادف با «کما» ذکر شده، در حالی که کما نام گیاهی از تیرهء چتریان است. (فرهنگ فارسی معین).