فریز

معنی فریز
[فَ / فِ] (اِ) گیاهی است در نهایت سبزی و تازگی که از خوردن آن دواب فربه شوند. (برهان). مَرغ. چمن. پرند. (یادداشت بخط مؤلف). فرزد. فرزه. فریز. فریج. فرز. فرژ. (فرهنگ فارسی معین) :
ای که در بستان جانم شاخ مهر
دست در هم داده چون شاخ فریز.
نزاری قهستانی.
|| نوعی گیاه خوشبوی را نیز گویند. || سجاف و فراویز جامه را هم گفته اند. (برهان) :
جاودان در ملک دولت زی که باشد بی تو ملک
همچو تن بی جان و جان بی عقل و جامه بی فریز.
قطران.
|| گوشت قدید و کباب گوشت قدید را نیز میگویند، یعنی گوشتی که آن را خشک کرده باشند. (برهان). رجوع به فریس شود. || کندن و ستردن موی و پشم باشد خواه از سر و خواه از عضو دیگر، چنانکه هرگاه گویند فلانی سر را فریز کرد، مراد آن باشد که سر را تراشید و پوست را فریز کرد یعنی پشم آن را کند. (برهان). فریز کردن. رجوع به فریز کردن و فرهنگ جهانگیری ذیل فریز شود.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.