فریدالدین
[فَ دُدْ دی] (اِخ) جاجرمی. دُرّهء فرید اقبال بود و صدف گوهر کمال. در بخارا تحصیل کرد و مرا (محمد عوفی) در خدمت او مباسطتی حاصل شد و از فواید انفاس او اقتباس کردم. چون به بامیان آمد دیگران بدو حسد بردند. او را در مدح امام فخر رازی شعرهایی است و از جمله ترکیب بندی بدین مطلع:
خیز که صبح تیغ زن خنجر زرنگار زد
خسرو آسمان نشین بر شه زنگبار زد...
و این غزل نیز از اوست:
دوش دل را ز غمت زیر و زبر یافته ام
دیده را رهگذر خون جگر یافته ام
غمزهء شوخ ترا زهر اجل میدانم
پاسخ تلخ تو را رشک شکر یافته ام
انس را چهرهء تو نقش همی بندد و من
مونس خویش همه آه سحر یافته ام
سنبل زلف تو بر عارض مه تافته اند
نرگس جزع تو در چشمهء خور یافته ام
بی خبر بوده ام از آنچه رسیده ست بمن
تا ز عشق تو و حسن تو خبر یافته ام.
(از لباب الالباب چ سعید نفیسی صص 193-195 به اختصار).
با توجه به زمان مؤلف لباب الالباب که خود را معاصر وی شمرده فریدالدین باید از شعرای اواخر قرن ششم هجری باشد، زیرا عوفی در آن تاریخ شاگرد وی بوده و سپس در اوایل قرن هفتم هجری خود به شهرت رسیده است.
خیز که صبح تیغ زن خنجر زرنگار زد
خسرو آسمان نشین بر شه زنگبار زد...
و این غزل نیز از اوست:
دوش دل را ز غمت زیر و زبر یافته ام
دیده را رهگذر خون جگر یافته ام
غمزهء شوخ ترا زهر اجل میدانم
پاسخ تلخ تو را رشک شکر یافته ام
انس را چهرهء تو نقش همی بندد و من
مونس خویش همه آه سحر یافته ام
سنبل زلف تو بر عارض مه تافته اند
نرگس جزع تو در چشمهء خور یافته ام
بی خبر بوده ام از آنچه رسیده ست بمن
تا ز عشق تو و حسن تو خبر یافته ام.
(از لباب الالباب چ سعید نفیسی صص 193-195 به اختصار).
با توجه به زمان مؤلف لباب الالباب که خود را معاصر وی شمرده فریدالدین باید از شعرای اواخر قرن ششم هجری باشد، زیرا عوفی در آن تاریخ شاگرد وی بوده و سپس در اوایل قرن هفتم هجری خود به شهرت رسیده است.