فریاد

معنی فریاد
[فَرْ] (اِ) در زبان پهلوی فری یات(1)به معنی دوست و تکیه و اتکاء و نیز فرهات(2)به معنی یاری، در فارسی باستان ظاهراً فرزاتی(3) مرکب از پیشاوند فرا و دا(4) که به معنی پیش بردن است، در افغانی و ترکی فِریاد و رویهم به معنی یاری خواستن با آواز بلند و شکایت با آوای رساست. (از حاشیهء برهان چ معین). آواز بلندی که در دادخواهی و استعانت برآرند. (ناظم الاطباء) :
چنین داد پاسخ که من روز و شب
همی برگشایم به فریاد لب.فردوسی.
لاجرم بر در ایوان ملک مدح و ثناست
پیش از این بود شبانروزی فریاد و فغان.
فرخی.
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد.باباطاهر.
- به فریاد؛ برای کمک و برای یاری :
بدو دست یازم که او یار بس
ز گیتی نخواهم به فریاد کس.فردوسی.
- || فریادکنان و نالان :
همچو آب از آتش و آتش ز باد
دل بجوش و تن به فریاد است باز.خاقانی.
یکی پشه شکایت کرد از باد
بنزدیک سلیمان شد به فریاد.عطار.
نه بلبل در قفس نالد ز صیاد
که از فریاد خود باشد به فریاد.وحشی.
- به فریاد آمدن؛ فریاد کردن :
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد.حافظ.
- به فریادآمده؛ فریادکنان. ناله کنان : مردمان از آن به فریاد آمده. (تاریخ بیهقی).
- به فریاد رسیدن؛ فریاد رسیدن. بفریاد کسی گوش دادن. به نجات کسی شتافتن :
عشقت رسد به فریاد گر خود بسان حافظ
قرآن ز بر بخوانی با چارده روایت.حافظ.
جمال بخت ز روی ظفر نقاب انداخت
کمال عدل به فریاد دادخواه رسید.حافظ.
- به فریاد شدن؛ فریاد کشیدن. فریاد کردن :
بفریاد شد گازر از کار اوی
همی تیره شد روز بازار اوی.فردوسی.
ترکیب ها:
-فریاد آمدن.؛ فریاد افتادن. فریاد افکندن. فریاد اوفتادن. فریاد برآمدن. فریاد برآوردن. فریاد جستن. فریاد خاستن. فریاد خواستن. فریادخوان. فریادخواه. فریادخواهی. فریاد داشتن. فریادرس. فریادرسی. فریاد رسیدن. فریاد زدن. فریادزنان. فریاد شنیدن. فریاد کردن. فریاد کشیدن. فریادکنان. فریادنامه. فریادی. فریاد یافتن. رجوع به این مدخل ها شود.
|| بانگ و آواز بلند. (ناظم الاطباء) :
هیچ راحت می نبینم در سرود و رود تو
جز که از فریاد و زخمه ت خلق را کاتوره خاست.
رودکی.
بپرسید کاین بانگ و فریاد چیست؟
ببینید در پای کهسار کیست؟فردوسی.
- فریاد گوش.؛ رجوع به مدخل فریاد گوش شود.
|| فغان و ناله و زاری. (ناظم الاطباء) :
فریاد کز آتش دل من
فریاد بسوخت در دهانم.خاقانی.
در آرزوی رویت بر آستان کویت
هر دم هزار فریاد از عاشقان برآید.خاقانی.
جای فریاد است خاقانی که چرخ
نالهء فریادخوان خواهد شکست.خاقانی.
فریاد که این جهان با کین
از من ستدش بزخم زوبین.نظامی.
نبودش چارهء دیگر در آن راه
بصد افغان و صد فریاد و صد آه.نظامی.
ز دور چرخ خروش و ز بخت بد فریاد
ز عمر رفته فغان و ز روزگار دریغ.عطار.
فریاد مردمان همه از دست دشمن است
فریاد سعدی از دل نامهربان دوست.سعدی.
جهان پیر است و بی بنیاد از این فرهادکش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم.
حافظ.
گوش اگر گوش تو و ناله اگر نالهء من
آنچه البته بجایی نرسد فریاد است.
یغمای جندقی.
|| پناه. ملجاء. دادرس. (یادداشت بخط مؤلف) :
ز رنجش بجز مرگ فریاد نه
در او هیچ جنبنده جز باد نه.اسدی.
|| دادرسی. دادخواهی. تظلم :
بفرمود تا پور کشواد را
کجا داشتی روز فریاد را.فردوسی.
- فریادجو.؛ رجوع به مدخل فریادجو شود.
- فریاد صنوبر و فریاد عرعر؛ آن است که به اندک نسیمی از برگهای اینها آواز برخیزد. (آنندراج).
(1) - friyat.
(2) - frahat.
(3) - fradhati.
(4) - fra - da.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.