فروبسته
[فُ بَ تَ / تِ] (ن مف مرکب)بسته. گره خورده. مقابل گشوده :
بود آیا که در میکده ها بگشایند
گره از کار فروبستهء ما بگشایند؟حافظ.
رجوع به فروبستن شود.
بود آیا که در میکده ها بگشایند
گره از کار فروبستهء ما بگشایند؟حافظ.
رجوع به فروبستن شود.