فرع
[فَ رَ] (ع اِ) مال منفعت آماده. (منتهی الارب). || قِسْم. گویند: تراضوا بالفرع؛ أی بالقسم. (از اقرب الموارد). || نخستین بچهء ناقه یا گوسپند که نظر به تبرک برای آلههء خود میکشتند. (منتهی الارب). نخستین نتاج از شتر و گوسفند که برای خدایان خود میکشتند و بدان تبرک می جستند و مسلمانان آن را نهی کردند. || طعامی که برای نتاج ناقه سازند. (اقرب الموارد). || پوست پاره ای که بر مشک افزایند چون فراخ نباشد. (منتهی الارب). || قَمْل. (اقرب الموارد). || (مص) تمام موی شدن. (منتهی الارب). فَرْع. رجوع به فَرْع شود.