فرسخ
[فَ سَ] (ع اِ) آرامش. (منتهی الارب). سکون. (از اقرب الموارد). || آسایش. (منتهی الارب). راحه. (از اقرب الموارد). || ساعت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || رخنه و شکاف. (منتهی الارب). فرجه. (از اقرب الموارد). || چیز بی رخنه. (منتهی الارب). چیزی که در آن رخنه نیست. (از اقرب الموارد). || مدت دراز. (منتهی الارب). زمان دراز. (اقرب الموارد). || میان حرکت و سکون. (منتهی الارب). فاصلهء آرامش و حرکت. (از اقرب الموارد). || چیز بسیار که منقطع و سپری نگردد. (منتهی الارب). چیز دائم و کثیری که منقطع نشود ج، فراسخ. (اقرب الموارد).