فرج

معنی فرج
[فَ] (ع اِ) در لغت پیش آدمی را نامند و نزد فقهاء اعم از پیش و پس آدمی باشد و بیرجندی گفته که مراد به فرج در آداب غسل، پیش و پس زن و مرد است هرچند در لغت اختصاص به پیش یافته است. (از کشاف اصطلاحات الفنون). اندام شرم جای. (منتهی الارب). عورت انسان و بر پیش و پس اطلاق میشود. ج، فروج. (از اقرب الموارد) : و مریم ابنه عمران التی أحصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا. (قرآن 66/12).
شاه خود این صالح است آزاد اوست
نی اسیر حرص فرج است و گلوست.
مولوی (مثنوی چ نیکلسون دفتر 4 بیت 3122).
عشقشان و حرصشان در فرج و زر
دم به دم چون نسل سگ بین بیشتر.
مولوی (مثنوی چ نیکلسون دفتر 6 بیت 1232).
شکم صوفیی را زبون کرد و فرج
دو دینار بر هردوان کرد خرج.
سعدی (بوستان چ یوسفی بیت 2770).
بطن و فرج توأمند، یعنی دو فرزندِ یک شکمند، مادام که این یکی بر جای است آن دگر بر پای است. (گلستان چ یوسفی ص 165).
- فرج کفتار؛ گویند هرکه فرج کفتار با خود دارد، دلهای مردم به محبتش مائل شود. (آنندراج).
|| جای ترسناک. (منتهی الارب). موضع ترس. (از اقرب الموارد). || سرحد ملک کفار. (منتهی الارب). سرحد چنانکه گویند: «فلان یُسَدُّ به الفرج»؛ یعنی مرز به او حمایت میشود. (از اقرب الموارد). || مابین هر دو پای اسب. (منتهی الارب). میان دو پای ستور. (از اقرب الموارد). || (مص) گشودن اندوه کسی و دور کردن آن. || گشادن مابین دو چیز را. || گشودن در. || جای باز کردن برای کسی در مجلس و ایستادن جای. || گشودن دهان به هنگام مرگ. (از اقرب الموارد).
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.