فرامش
[فَ مُ] (اِ) مخفف فراموش که از یاد رفتن و از خاطر محو شدن باشد. (برهان). فراموش. فرامشت :
گرچه در داوری زبونکش نیست
از حسابش کسی فرامش نیست.نظامی.
ترکیب ها:
- فرامش شدن.؛ فرامشکار. فرامشکاری. فرامش کردن. فرامشی. رجوع به این مدخل ها و نیز رجوع به فرامشت و فراموش شود.
گرچه در داوری زبونکش نیست
از حسابش کسی فرامش نیست.نظامی.
ترکیب ها:
- فرامش شدن.؛ فرامشکار. فرامشکاری. فرامش کردن. فرامشی. رجوع به این مدخل ها و نیز رجوع به فرامشت و فراموش شود.