فالج
[لِ] (ع مص) سست و فروهشته شدن نصف بدن، و مجازاً سست و بیکار شدن عضوی از بدن. (از اقرب الموارد) (فرهنگ نظام). || در طب فالج بمعنی سست شدن تمام بدن غیر از سر هم هست، و اگر در سر هم اثر کند سکته است. (فرهنگ نظام). این توضیح کاملاً دقیق و درست نیست. رجوع به سکته شود. || (اِ) شتر ستبر دوکوهانی که برای جفت گیری از سند می آورند. (اقرب الموارد). || (ص) کسی که نصف یا حصه ای از بدنش سست و بیکار شده باشد. (فرهنگ نظام) (اقرب الموارد). || مرد مظفر و منصور را گویند. (برهان). مصحف فاتح است. (حاشیهء برهان چ معین).