فاضله
[ضِ لَ] (ع ص) مؤنث فاضل. ج، فاضلات، فواضل. رجوع به فاضل شود. || (اِ) (اصطلاح عروض) اجتماع چهار حرف متحرک و یک ساکن. این سخن از ابراهیم عبدالرحیم عروضی است که کلمهء پنج حرفی را که چهار حرف اول آن متحرک و پنجمین ساکن باشد فاضله (با ضاد منقوط) گفته است. رجوع به فاصله (با صاد بی نقطه) شود.