فاصله
[صِ لَ] (ع ص) مؤنث فاصل. رجوع به فاصل شود. || (اِ) شبه که میان هر دو مروارید و جز آن در رشته کشند. (منتهی الارب). || آخر آیت قرآن، و آن بمنزلت قافیه است در شعر. ج، فواصل. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد). گویند چون در نوشته های کاهنان سجع آورده می شد و اسلام کاهنان را کذاب خوانده و شیوهء آنها را رد کرده بود، سجع های قرآن را فاصله خواندند. || (اصطلاح عروض) فاصله بر دو نوع است، فاصلهء صغری و فاصلهء کبری. فاصلهء صغری هر کلمهء چهارحرفی است که سه حرف اول آن متحرک باشد و آخری ساکن، مانند: «حرکت». و فاصلهء کبری هر کلمهء پنج حرفی است که چهار حرف اول آن متحرک بود و پنجمین ساکن. سیفی می آورد: اکثر بر آنند که فاصله از اصول است و بعضی گویند نه بلکه فاصلهء صغری مرکب است از سبب ثقیل و خفیف، و کبری از سبب ثقیل و وتد مجموع.(1)ابراهیم بن عبدالرحیم عروضی، کلمهء چهارحرفی را فاصله میگوید به صاد بی نقطه. و کلمهء پنج حرفی را فاضله میگوید به ضاد بانقطه بجهت آنکه با یک حرف زیاده است از فاصله... و ابن خباز میگوید که بعضی هر دو را فاضله میگویند با ضاد بانقطه. و اول را به صغری و دوم را به کبری قید کنند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج2 ص1140 ببعد). و آن را فاصلهء کبری ازبهر آن خواندند که غایت متحرکات متوالی است که در کلام منظوم تواند بود، و استعمال آن در اشعار از ثقلی خالی نیست... و ابوالحسن اخفش که از کبار ائمهء نحو و لغت بوده است فاصله ها را از ارکان نمی نهد و میگوید: ارکان عروض بیش از سبب و وتد نیست و فاصله جزوی است از اجزاء افاعیل عروضی، یکی مرکب از دو سبب (ثقیل و خفیف) و یکی مرکب از سببی و وتدی، و تقریر این قول آن است که چون به اتفاق عروضیان سبب منقسم است بر خفیف و ثقیل، و سبب ثقیل را جز در فاصله ها وجود نیست لازم آید که فاصله از ارکان نباشد والاّ در تقسیم سبب بر خفیف و ثقیل هیچ فایده نبود و از این تقسیم تداخل ارکان لازم آید. (از المعجم فی معاییر اشعار العجم چ 1 مدرس رضوی ص26 ببعد). || میان. میانه. (یادداشت بخط مؤلف). || بازداشت. برزخ. حائل و بازداشت میان هر دو چیز. (یادداشت بخط مؤلف). || (اصطلاح چاپخانه) پارهء سرب ساده ای که بر آن حرفی از حروف نباشد و آن را برای جدا کردن کلمات از یکدیگر در میان آنها گذارند. || گشادگی. (یادداشت بخط مؤلف). || دوری. (یادداشت بخط مؤلف).
-بافاصله؛ (اصطلاح چاپخانه) کلماتی که از هم جدا گذارند. بی فاصله عکس آن است.
ترکیب های دیگر:
-فاصله دادن.؛ فاصله دار. فاصله گرفتن. رجوع به این ترکیبات شود.
(1) - شمس قیس آن را وتد مقرون گوید.
-بافاصله؛ (اصطلاح چاپخانه) کلماتی که از هم جدا گذارند. بی فاصله عکس آن است.
ترکیب های دیگر:
-فاصله دادن.؛ فاصله دار. فاصله گرفتن. رجوع به این ترکیبات شود.
(1) - شمس قیس آن را وتد مقرون گوید.