فائت
[ءِ] (ع ص) نیست شونده. فوت کننده. (غیاث). فایت. || گذشته. ازدست رفته : اما تقدیر آسمانی کرده آمده بود و کار فائت شد. (ترجمهء تاریخ یمینی ص361).
ترسد ار آید رضا خشمش رود
انتقام و ذوق از او فایت شود.مولوی.
رجوع به فایت شود.
ترسد ار آید رضا خشمش رود
انتقام و ذوق از او فایت شود.مولوی.
رجوع به فایت شود.