غیظ
[غَ] (ع مص) به خشم آوردن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (ترجمان القرآن علامهء جرجانی تهذیب عادل). به خشم آوردن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج). || (اِ) خشم. (مجمل اللغه) (مقدمه الادب زمخشری). خشم یا سخت ترین خشم یا تیزی یا تیزی خشم و اول آن یا خشم پنهان از عجز. (منتهی الارب) (آنندراج). خشم سخت. (غیاث اللغات). غضب با ترس آمیخته. (از بحر الجواهر). خشم پنهان از عجز. (لطائف از غیاث اللغات). گاه غیظ را در مقام غضب، و غضب را در مقام غیظ استعمال کنند. (ناظم الاطباء). سخط : و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس والله یحب المحسنین. (قرآن 3/134). تکاد تمیز من الغیظ. (قرآن 67/8). و اِذا خلوا عضوا علیکم الاَنامل من الغیظ قل موتوا بغیظکم. (قرآن 3/119).
- کظم غیظ؛ فروخوردن خشم. فرونشاندن خشم. رجوع به کظم شود.
|| خشمی که از روی عشق و محبت باشد. عشق همراه با خشم. (دزی ج2 ص235).
- کظم غیظ؛ فروخوردن خشم. فرونشاندن خشم. رجوع به کظم شود.
|| خشمی که از روی عشق و محبت باشد. عشق همراه با خشم. (دزی ج2 ص235).