غول
[غُوْ وَ] (ع ص) عیش غُوَّلٌ؛ زیست خوش. (منتهی الارب). عیش اَغوَل و غُوّل؛ یعنی زندگی خوش. (از تاج العروس)(1). فراخی زیست.
(1) - در اقرب الموارد غول به تخفیف آمده و ظاهراً غلط است.
(1) - در اقرب الموارد غول به تخفیف آمده و ظاهراً غلط است.