غلو
[غُ] (از ع، اِمص) مخفف غُلُوّ. از حد گذشتن. گزافکاری. مبالغه. رجوع به غُلُوّ شود :
خفته اند آدمی ز حرص و غلو
مرگ چون رخ نمود انتبهوا.سنایی.
هست چون شیعه را بر آل علی
من رهی را به خدمت تو غلو
از بد چرخ آسیاکردار
خشک شد در دهان بنده خدو.سوزنی.
شیر خود را دید در چه از غلو
خویش را نشناخت آن دم از عدو.
مولوی (مثنوی).
پادشاهی کن برو بخشا که او
سهو کرد و خیره رویی و غلو.
مولوی (مثنوی).
خفته اند آدمی ز حرص و غلو
مرگ چون رخ نمود انتبهوا.سنایی.
هست چون شیعه را بر آل علی
من رهی را به خدمت تو غلو
از بد چرخ آسیاکردار
خشک شد در دهان بنده خدو.سوزنی.
شیر خود را دید در چه از غلو
خویش را نشناخت آن دم از عدو.
مولوی (مثنوی).
پادشاهی کن برو بخشا که او
سهو کرد و خیره رویی و غلو.
مولوی (مثنوی).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول
