غلغله
[غَ غَ لَ] (ع مص) درآوردن. (منتهی الارب) (آنندراج). داخل کردن، یقال: غله و غلغله؛ اذا ادخله. (تاج العروس). || غلغله در چیزی؛ داخل شدن در آن به رنج و سختی. (اقرب الموارد). || شتاب رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج). زود رفتن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). || نفوذ و تخلل آب در درخت. || فرستادن نامه به کسی از شهری به شهری. (از اقرب الموارد). رجوع به ذیل قوامیس العرب دزی ج2 ص223 شود.