غضیض
[غَ] (ع ص) تازه. (منتهی الارب) (آنندراج). طری. (اقرب الموارد). باطراوت. تر و تازه. || شکوفهء نرم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || ناقص و خوار. ج، اَغِضَّه. ناقص ذلیل. (اقرب الموارد). || چشم سست نگاه. (منتهی الارب) (آنندراج). چشمی که سست باشد و پلکهای آن فروهشته، و صاحبش آن را شکسته و سست کند. (از اقرب الموارد).